آیا پول موجب تورم میشود؟ بررسی نظریه مقداری پول
در اروپای قرن ۱۶ قیمتها به شکلی غیرقابل توضیح افزایش مییافت. برخی میگفتند که حاکمان از روش قدیمی بیارزش کردن پول استفاده کرده و سکههایی با مقدار کمتری از طلا یا نقره را ضرب میکنند. این حرف درست بود. با این حال، ژان بودِن، وکیل فرانسوی، استدلال کرد که اتفاق خیلی مهمتری در حال رخ دادن است. اما این اتفاق چه بود؟ در این مطلب به رابطه پول و تورم میپردازیم.
یک داستان تاریخی
ژان بودِن در سال 1568 کتاب پاسخی به تناقضهای مالسترویت را منتشر کرد. ژان دو مالسترویت، اقتصاددان فرانسوی، تورم قیمت را تنها ناشی از بیارزش شدن پول میدانست، اما بودِن نشان داد که قیمتها حتی وقتی که بر حسب نقره خالص سنجیده شوند، به شدت در حال افزایش هستند. او استدلال کرد که مشکل، فراوانی نقره و طلاست. این فلزات گرانبها از مستعمرههای جدید اسپانیا در قاره آمریکا وارد این کشور شده و سپس در سرتاسر اروپا پخش میشدند.
محاسبات بودِن درباره افزایش مسکوکات به طرز خارقالعادهای دقیق بود. اقتصاددانان بعدی به این نتیجه رسیدند که طی قرن ۱۶ همزمان با سه برابر شدن میزان طلا و نقره موجود در نظام مبادله، قیمتها در اروپا چهار برابر شده است؛ بودِن برآورد کرده بود که میزان فلزات گرانبها بیش از ۲.۵ برابر شده است. او همچنین سایر عوامل منجر به تورم را مشخص کرد:
- تقاضا برای کالاهای لوکس
- کمبود کالا برای فروش به دلیل صادرات و اسراف
- محدود کردن عرضه کالاها توسط بازرگانان حریص از طریق انحصار
- تقلب حاکمان در ضرب سکهها
عرضه پول
مطالعه موشکافانه بودِن اولین گزاره مهم درباره نظریه مقداری پول محسوب میشود. استدلال پشت این نظریه تا حدی مبتنی بر فهم متعارف است. چرا قیمت یک فنجان قهوه در مناطق مرفهنشین شهر خیلی بیشتر از مناطق فقیرنشین است؟
پاسخ این است که مشتریان در مناطق ثروتمند پول بیشتری برای خرج کردن دارند. اگر جمعیت کل یک کشور را در نظر بگیریم و پول موجود در دسترس مردم را دو برابر کنیم، طبیعی است که آنها میخواهند از افزایش قدرت خرید خود استفاده کنند و کالاها و خدمات بیشتری بخرند. اما عرضه کالاها و خدمات همواره محدود است، از این روی پولِ خیلی زیاد به دنبال کالاهای خیلی کم خواهد بود و درنهایت، قیمتها افزایش مییابد.
این زنجیره از اتفاقات نشاندهنده رابطه مهمی بین مقدار پول موجود در یک نظام اقتصادی و سطح عمومی قیمتهاست. نظریه مقداری پول بیان میکند که دو برابر شدن عرضه پول منجر به دو برابر شدن ارزش معاملات (درآمد یا مخارج) میشود. در حالت حدی این نظریه، دو برابر شدن حجم پول به دو برابر شدن قیمتها میانجامد نه ارزش واقعی کالاها و خدمات. اثر پول بر ارزش واقعی و نسبی کالاها و خدمات خنثی است. به عنوان مثال، پول بر این که با بهای یک رایانه میتوان چند ژاکت خرید، تاثیری ندارد.
قیمت واقعی و قیمت اسمی
پس از بودِن، اقتصاددانان زیادی این ایده را بیشتر بسط دادند. آنها به این نتیجه رسیدند که بین بخش واقعی اقتصاد و بخش اسمی یا پولی آن جدایی آشکاری وجود دارد. قیمتهای اسمی صرفا قیمتهای پولی هستند، که همراه با تورم تغییر میکنند. به همین دلیل است که اقتصاددانان بر قیمتهای واقعی (این که از چه میزان از هر چیز باید برای به دست آوردن چیزی دیگر صرفنظر کرد) تمرکز دارند، فارغ از این که قیمتهای اسمی چقدر است.
در نظریه مقداری حدی، تغییرات در عرضه پول بر قیمتها تاثیر میگذارد، اما بر متغیرهای اقتصادی واقعی، مانند تولید و بیکاری، هیچ اثری ندارد. علاوهبر این، اقتصاددانان فهمیدند که پول خود یک کالا است که مردم آن را برای قدرت خریدش میخواهند. با این حال، پولی که مردم میخواهند پول اسمی نیست، بلکه پول واقعی است؛ پولی که میتواند بیشتر بخرد.
معادله فیشر
کاملترین گزاره درباره نظریه مقداری پول و تورم توسط ایروینگ فیشر، اقتصاددان آمریکایی، ارائه شد. او از فرمول ریاضی زیر استفاده کرد:
MV=PT
در اینجا P سطح عمومی قیمتهاست و T معاملاتی است که در یک سال انجام میشود. پس PT ارزش کل معاملات انجامشده سالیانه است. M عرضه پول است. اما چون PT جریان کل کالاهاست، و M بیانگر موجودی پولی است که میتواند بارها و بارها استفاده شود، پس معادله به چیز دیگری که نشاندهنده گردش پول است نیاز دارد. این جریان دایرهای که موجب میشود پول در اقتصاد بچرخد، V یا همان سرعت گردش پول است.
اگر در مورد روابط بین متغیرها مفروضاتی ایجاد کنیم، این معادله تبدیل به نظریه میشود. اقتصاددانان برای این کار سه فرض را در نظر میگیرند:
- فرض میشود که سرعت گردش پول (V) ثابت است، چون روشی که ما از پول استفاده میکنیم جزئی از عادت و عرف است و سال به سال تغییر چندانی نمیکند. این فرض کلیدی پشت نظریه مقداری پول است.
- فرض بر این است که مقدار معاملات در یک نظام اقتصادی (T) صرفا از تقاضای مصرفکنندگان و فناوری تولیدکنندگان، که در کنار هم قیمت را تعیین میکنند، ناشی میشود.
- ما مجاز به تغییرات گهگاهی در عرضه پول (M)، مانند سرازیرشدن گنجینه دنیای جدید به اروپا، هستیم.
با وجود V و T ثابت، میتوان نتیجه گرفت که دو برابر شدن پول منجر به دو برابر شدن قیمتها میشود.
نظریه مقداری پول در ترکیب با تفاوت بین بخش اسمی و واقعی، منجر به شکلگیری این تصور کلی شده که تاثیر پول در اقتصاد خنثی است.
به چالش کشیدن نظریه مقداری پول
اما آیا واقعا پول خنثی است؟ معدود افرادی هستند که معتقد باشند پول در کوتاهمدت خنثی است. تاثیر آنی داشتن پولِ بیشتر این است که صرف خرید کالاها و خدمات واقعی میشود. جان مینارد کینز گفت که پول احتمالا در بلندمدت خنثی است، اما در کوتاهمدت میتواند بر متغیرهای واقعی مانند تولید و بیکاری اثر بگذارد. شواهد نیز نشان میدهند که سرعت گردش پول (V) ثابت نیست. به نظر میرسد که سرعت پول در دوران رونق که تورم بالاست افزایش یافته و در دوره رکود که تورم پایین است کاهش مییابد.
کینز ایدههای دیگری داشت که نظریه مقداری پول را به چالش میکشید. او بیان کرد که پول نه تنها وسیله مبادله است، بلکه ابزار ذخیره ارزش نیز هست؛ چیزی که میتوان آن را یا برای خرید کالاها و اطمینان خاطر در دوران سختی در آینده، یا برای سرمایهگذاریهای آتی نگهداری کرد.
اقتصاددانان کینزی استدلال میکنند که این انگیزهها بیشتر تحت تاثیر نرخهای بهره هستند تا درآمد یا معاملات (PT در فرمول). افزایش در نرخ بهره منجر به بالا رفتن سرعت گردش پول میشود.
میلتون فریدمن، اقتصاددان آمریکایی، در سال 1956 به دفاع از نظریه مقداری پول پرداخت و استدلال کرد که تقاضای فرد برای مانده واقعی پول (جایی که پول بیشتر میخرد) به ثروت بستگی دارد. او ادعا کرد که درآمد مردم است که منجر به این نوع تقاضا میشود.
امروزه بانکهای مرکزی پول را به صورت الکترونیکی چاپ کرده و در فرآیندی موسوم به تسهیل کمی از آن برای خرید بدهیهای دولت استفاده میکنند. هدف آنها جلوگیری از ترس ناشی از کاهش عرضه پول است. تاکنون، مشهودترین اثر این سیاست کاهش نرخهای بهره مربوط به بدهی دولت بوده است.