خلاصه کتاب گلوله برفی؛ مرد عاقل اوماها
در دنیای پرهیاهوی سرمایهگذاری و مالی، کتابها و منابع متعددی وجود دارند که هر یک به نوعی به ما کمک میکنند تا درک بهتری از بازارها و روشهای موفقیت مالی پیدا کنیم. یکی از این منابع، کتاب «گلوله برفی» نوشته آلیس شرودر (Alice Schroeder) است که به زندگی و فلسفه سرمایهگذاری وارن بافت، یکی از بزرگترین سرمایهگذاران تاریخ، میپردازد. این کتاب نه تنها داستان زندگی بافت را روایت میکند، بلکه به ما میآموزد که چگونه میتوان با استفاده از اصول اخلاقی، صبر و تحلیل دقیق، به موفقیتهای بزرگ دست یافت. در این مطلب از رده، به خلاصهای از نکات کلیدی و آموزههای ارزشمند کتاب گلوله برفی خواهیم پرداخت.
در کودکی، وارن بافت، لذت را در آمار و ارقام پیدا میکرد
وارن بافت در ۲۰ آگوست ۱۹۳۰ در اوماها (نبراسکا) متولد شد. تنها ده ماه پس از تولد او دوشنبه سیاه و سقوط بازار سهام رخ داد که ایالات متحده آمریکا را به سمت رکود بزرگ کشاند. پدرش، هاوارد، یک کارگزار سهام بود که موفق شد اوراق بهادار و اوراق قرضه قابل را در این دوره سیاه بفروشد. در نتیجه، برخلاف بسیاری از خانوادههای دیگر، خانواده بافت توانستند از سقوط بازار جان سالم به در ببرند و در دهه ۱۹۳۰ زندگی راحتی داشته باشند. با این حال، این به معنای آسان بودن زندگی برای وارن جوان نبود. او در خانه با والدین خشن و غیرقابل پیشبینیای زندگی میکرد و مشتاق بود راه فراری پیدا کند.
او راهحل را در اعداد، شانس و درصدها پیدا کرد. یکی از دلایلی که او مدرسه را دوست داشت این بود که او را از خانه دور میکرد و همچنین چیزهای بیشتری در مورد ریاضیات به او میآموخت. گاهی او میتوانست با گذراندن وقت در دفتر پدرش در آخر هفتهها از خانه دور بماند، جایی که او با هیجان قیمت سهام را روی تخته سیاهی بزرگ مینوشت. علاقه وارن جوان به اعداد، احتمالات و آمار مورد توجه و تشویق سایر اعضای خانواده قرار گرفت. در هشت سالگی، وارن از پدربزرگش یک کتاب در مورد آمار بیسبال دریافت کرد، هدیهای که وارن را خیلی خوشحال کرد. او ساعتها وقت گذاشت و تمام کتاب را حفظ کرد.
چگونه یک سرمایهگذار آگاه باشیم؟
بافت در سنین جوانی شروع به کسب درآمد و سرمایهگذاری کرد
وارن از سن نه سالگی شروع به کسب درآمد کرد. او عاشق پول بود و به همین دلیل با فروش آدامس و شیشه نوشابه در سن نه سالگی پول جمع میکرد. در سال 1940 او در یک کتاب فروشی با کتابی روبهرو شد به نام «<strong>هزار راه برای کسب 1000 دلار</strong>» و شاید خواندن همان کتاب توسط بافت، سبب شد که امروز کتاب گلوله برفی وارن بافت شکل بگیرد. او پس از خواندن کتاب به شدت تحت تاثیر قرار گرفت. به طوری که به دوستانش میگفت میخواهد تا سن 35 سالگی میلیونر شود. او با ارادهای که داشت تا سن 11 سالگی توانست 120 دلار جمعآوری کند که با همان پول اولین سرمایهگذاری خود را انجام داد. او ۶ سهم از شرکت Cities Service Preferred خرید که سه سهم برای خودش و سه سهم برای خواهرش دوریس بود.
در سال 1942 پدرش به عنوان نماینده جمهوری خواه در ناحیه 2 نبراسکا انتخاب شد و این امر سبب شد که خانوادهاش به واشنگتن دی سی نقل مکان کنند. از اینجا بود که او با فروش اشتراک روزنامه، ماهانه 175 دلار درآمد داشت. جالب اینجاست که حقوق او از معلمان مدرسه خودش بیشتر بود. بالاخره در سال 1944 در سن 14 سالگی پساندازش به 1000 دلار رسید. در این سن توانست اظهارنامه مالیاتی خود را پر کند.
بافت از اساتید خود رازهای موفقیت در بازار سهام را آموخت
در کتاب گلوله برفی میخوانیم که علاقه بافت به پول و ثروت و همچنین آمار و ارقام آنقدر زیاد بود که دوستانش در دبیرستان او را «کارگزار سهام آینده» نامیدند. این علاقه سبب شد او خانه پدری را ترک کرده و در دانشگاه مشغول تحصیل در رشته حسابداری و تجارت شود. بافت در دانشگاه کلمبیا پذیرفته شده بود، جایی که میتوانست تحت نظارت بنجامین گراهام (Benjamin Graham)، نویسنده کتاب سرمایهگذار هوشمند (The Intelligent Investor)، تحصیل کند.
بافت با ایجاد یک شرکت، رئیس خود شد
بافت در سال ۱۹۵۲ با سوزان تامپسون ازدواج کرد و مشغول تدریس و کار در شرکت سرمایهگذاری پدرش شد. اولین فرزند آنها، سوزان آلیس بافت، در سال ۱۹۵۳ متولد شد و در همان سال، به رویای همیشگیاش، یعنی کار در شرکت سرمایه گذاری گراهام نیومن که صاحب آن بنجامین گراهام بود، دست یافت. اما پس از مدتی متوجه شد که از شغل کارگزاری سهام بیزار است. بنابراین به فکر تاسیس شرکت خودش افتاد. پس از تولد فرزند دومش، هاوی گراهام بافت، برنامههای وارن برای داشتن یک شرکت برای خود، به واقعیت تبدیل شد. در سال 1956، او شرکت Buffett Associates, Ltd را تاسیس کرد. این شرکت فقط به دوستان و اقوام خدمات میداد و برای سرمایهگذاری قوانین سادهای داشت تا هیچکس متضرر نشود.
نکته: بافت به شرکای خود میگفت که او فقط در سهام ارزان سرمایهگذاری میکند و تمام سودهای تقسیمی مجددا به همان سهام برمیگردد. این فلسفه شبیه به غلتاندن یک گلوله برفی از بالای تپه بود: یک گلوله کوچک که به بهمنی بزرگ تبدیل خواهد شد.
در آغاز دهه ۱۹۶۰، بافت بیش از یک میلیون دلار را مدیریت میکرد. در این زمان، بازار سهام هم در حال رشد بود. با این حال، برخلاف بسیاری از سرمایهگذاران دیگر، تغییر در روند بازار روش کار او را تغییر نداد. او هنوز به دنبال شرکتهای ارزان بود و وقتی چیزی را که میخواست پیدا میکرد، تا جای ممکن سهام میخرید.
در این زمان، آوازه موفقیت بافت از اوماها به وال استریت رسید، او از معدود بازیکنان اصلی بازار بود که در نیویورک کار نمیکرد. با این حال، برخی از بزرگان بازار همچنان به او بدبین بودند و پیشبینی میکردند که او یک روز ورشکست خواهد شد.
بافت به رویاهای شخصیاش توجه کرد
وقتی بافت کسبوکاری را میخرید، مطمئن میشد که توسط افراد مناسب اداره میشوند. یکی از دلایل اصلی تصمیم بافت برای خرید فروشگاههای لباس Hochschild-Kohn و همچنین Associated Cotton Shops، مدیرانی بود که آنها را اداره میکردند. او عادت داشت با مدیران شرکت حرف بزند و آنها را خوب بشناسد. بافت میخواست مطمئن شود که آنها افرادی پرشور هستند و میشود به آنها اعتماد کرد. به عنوان مثال، برای مدتی یک کسبوکار بیمه در اوماها به نام National Indemnity را زیر نظر داشت. اما زمانی که با جک رینگوال، مدیر عامل شرکت، ملاقات کرد، تصمیم گرفت سهام شرکت را بخرد.
این کارها، تصمیمهایی هوشمندانه بودند و تا پایان سال ۱۹۶۶، شرکت او بهتر از همیشه عمل میکرد و بازدهی فوقالعادهای داشت. بافت همیشه مدیران این شرکتها و همچنین شرکای تجاری خود را به عنوان اعضای خانواده تلقی میکرد.
بافت در دهه ۱۹۷۰ وارد صنعت روزنامهنگاری شد
وقتی بافت در واشنگتن دی سی روزنامه پخش میکرد، آرزو داشت روزی روزنامه خود را داشته باشد. وقتی در سال ۱۹۶۹ ۱۶ میلیون دلار درآمد کسب کرد، سرانجام در موقعیتی بود که بتواند رویایش را محقق کند. در آن سال، بافت یک کرسی مدیریتی در اوماها سان را خرید و به موفقیتهای زیادی رسید.
پس از این موفقیت، بافت سراغ یک روزنامه بزرگتر رفت: واشنگتن پست. تا تابستان ۱۹۷۳، بافت بیش از ۵ درصد از سهام واشنگتن پست را خرید و بعد از یک سال عضو هیئت مدیره روزنامه شد.
علیرغم دوستی با بیل گیتس، بافت در فناوری سرمایهگذاری نکرد
شهرت وارن بافت در دهه 1990 کاهش یافت. با وجود مهم شدن سهام فناوری، بافت نسبت به NASDAQ بیعلاقه ماند. مردم گفتند که او عقب مانده است، یک پیرمرد سنتی! باورنکردنی است که بافت هرگز به این نظرات توجه نکرد، چون بازدهی او بدون سهام فناوری خوب بود. بین سالهای ۱۹۷۸ و ۱۹۹۱، ارزش خالص دارایی او از ۸۹ میلیون دلار به 3.8 میلیارد دلار جهش کرد و از زمان تبدیل شدن به مدیر عامل برکشایر هاتاوی در سال ۱۹۸۶، سهام این شرکت همچنان در حال افزایش بود و در سال ۱۹۹۱ با قیمت 8 هزار دلار برای هر سهم معامله میشد و خیلی زود از مرز 10 هزار دلار هم فراتر رفت.
کارنامه او ثابت کرد که سرمایهگذاران میتوانند بدون NASDAQ هم موفق باشند. بافت یکی از معدود افرادی بود که تشخیص داد سهام فناوری آنقدرها که همه فکر میکنند سودآور نیست. با این وجود، او در یک شرکت سرمایهگذاری کوچکی کرد.
دهه ۲۰۰۰ زمان بازنگری اصول بافت بود
بافت روز به روز در حال پیشرفت بود اما مرگ ناگهانی دوست صمیمیاش، کی گراهام، او را بسیار متاثر کرد و پس از مدتی اتفاق 11 سپتامبر 2001 او را به حالت شوک برد. پس از آن، شروع به سرمایهگذاری در شرکتهایی کرد که به او حس اطمینان میدادند. این چیزی بود که بافت را به سمت کسبوکارهایی مانند میوه، تجهیزات کشاورزی و لباس کودکان، جذب کرد. در سال 2004 همسر سابقش سوزی در اثر سرطان درگذشت و این موضوع وارن را مدتها در بستر بیماری انداخت. اما همین اتفاقات سبب شد به فرزندانش نزدیکتر شود و یاد بگیرد زمانی را با عزیزانش بگذراند. او درنهایت 85% از شرکت خود را به بنیاد بیل و ملیندا گیتس اهدا کرد.
پیام کلیدی کتاب
کتاب گلوله برفی نوشته آلیس شرودر، بررسی زندگی و فلسفه سرمایهگذاری وارن بافت است. این کتاب به تحلیل روشهای فکری و استراتژیهای سرمایهگذاری بافت میپردازد و بر اهمیت ارزشگذاری صحیح، صبر و انضباط در سرمایهگذاری تأکید میکند. شرودر در کتاب گلوله برفی به خوانندگان نشان میدهد که بافت چگونه از تجربیات خود درس میآموزد و با استفاده از اصول اخلاقی و ارزشهای شخصی، در طول زمان به موفقیتهای بزرگ دست مییابد. به طور کلی، بخش بزرگی از زندگی وارن بافت را میشود در چند کلمه خلاصه کرد: «غلتاندن یک گلوله برفی». یعنی سرمایهگذاری مداوم و سرمایهگذاری مجدد سود.