خلاصه کتاب فریکونومیکس؛ اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی
کتاب فریکونومیکس که در ایران با عنوان اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی ترجمه شده است، درباره محرکها و انگیزههای رفتاری ما حرف میزند. استیون دابنر و استیون لویت، نویسندگان کتاب، معتقدند برای این که بفهمیم جهان چطور کار میکند، باید سراغ علم اقتصاد و اقتصاددانها برویم. اقتصاددانها بهتر از هر کسی میتوانند بفهمند انگیزه ما از انجام کارها چیست. درواقع، کتاب فریکونومیکس انگیزههای پشت پدیدهها و رفتارها را به ما نشان میدهد.
محرکها ممکن است نتایج ناخواستهای به همراه داشته باشند
در کتاب فریکونومیکس آمده است که همه ما از کودکی با محرکهایی که سعی در تغییر رفتار ما داشتند آشنا هستیم و این محرکها حتی در بزرگسالی نیز در زندگی ما وجود داشتهاند. در دوران مدرسه والدین ما بابت گرفتن نمرهای خوب یا انجام دادن تکالیفمان به ما جایزه میدادند. در دوران بزرگسالی نیز یک شرکت برای کارکنانش بابت رسیدن به عدد خاصی در نمودار فروش سالیانه، پاداشهای مخصوصی ترتیب میدهد.
اما چیزی که باید بدانیم این است که تحت تأثیر قرار دادن رفتار افراد با استفاده از محرکها، بسیار پیچیدهتر از آن است که فکرش را میکنیم. محرکها معمولاً در محیطهایی جواب میدهند که تغییرات کوچکاند ولی تأثیرات بزرگی به همراه خود دارند و در شرایطی که با استفاده از یک محرک به دنبال تغییرات آنی باشید، شاید به نتیجه دلخواه نرسید.
آزمایشی توسط گروهی از اقتصاددانان انجام شد که در آن سعی داشتند تعداد والدینی که در برداشتن فرزندانشان از مهدکودک تأخیر میکردند را کاهش دهند. راهحل اولیه آنها برای انجام این کار، گذاشتن جریمههای سه دلاری بود. کمی که گذشت، تعداد والدینی که دیر به دنبال فرزندشان میآمدند، دو برابر شد! پس چرا وضعیت بدتر شد؟
نکته اول، پایین بودن مقدار جریمه بود. به والدین این باور داده شد که دیر کردنشان، آنچنان هم مشکل بزرگی نیست. اما نکته دوم و مهمتر این بود که عذاب وجدان والدین هنگام تأخیر که یک مانع اخلاقی بود، به راحتی به یک مانع اقتصادی تبدیل شد. والدین دیگر به سادگی عذاب وجدان خود را با پرداخت چند دلار ناچیز میخریدند و هیچ نگرانیای بابت دیر رسیدن نداشتند.
تأثیر منفی این آزمایش به قدری عمیق بود که حتی پس از برداشته شدن جریمه سه دلاری نیز تعداد والدینی که تأخیر میکردند کاهش پیدا نکرد. به همین خاطر است که بالاتر گفتیم سعی در تغییر رفتار افراد با استفاده از یک محرک آنهم در حضور محرکهای دیگر، میتواند بسیار پیچیده باشد.
معرفی و چکیده کتاب کمبود (فقر احمق میکند)
هر محرک مختص به شرایط و محیطی خاص است
آیا تا به حال به بانک دستبرد زدهاید؟ ازآن جاییکه سه گروه محرک بازدارنده (مجازاتهای اقتصادی، اصول اخلاقی و جایگاه اجتماعی) همیشه در انجام جرم و غیره جلوی افراد را میگیرند، احتمالاً نه! پس چرا با وجود این سه گروه محرک بازدارنده، هنوز هم افرادی هستند که دست به سرقت از بانک میزنند؟ بیایید با هم این مقوله را در کتاب فریکونومیکس بررسی کنیم.
پاسخ این سؤال ساده است: افراد مختلف، واکنشهای مختلفی به این محرکها دارند. اگر یک محرک را مقابل سه نفر قرار دهیم، ممکن است سه واکنش و برداشت متفاوت از آن محرک یکسان در شرایط مختلف داشته باشیم.
پُل فِلدمِن که مسئول تأمین پیراشکیهای اتاق غذاخوری ادارات بود، آزمایشی انجام داد و به نتایج جالبی رسید. او جعبه پیراشکیها را بدون نظارت در کنار جعبه مخصوص پرداخت پول قرار میداد تا هر فرد پس از برداشتن خوراکیای که میخواهد، هزینه آن را بپردازد و پولش را داخل جعبه قرار بدهد. تمام کارمندان، با محرک اخلاقی و نیت درستکار بودن، هر روز هزینه پیراشکیها را داخل جعبه قرار میدادند. اما نکته جالب این بود که در ادارات و شرایط مختلف، تعداد افراد درستکار متغیر بود.
عامل کلیدی در مقدار درستکاری افراد، در خلقوخوی آنان خلاصه میشد. به عنوان مثال، ادارهای که به طور معمول کارمندانش روحیات شادتری نسبت به دیگر ادارات داشتند، دارای نرخ پرداخت بالاتری بودند. یا مثلا تعداد پرداختی کارمندان در روزهای پراسترس نزدیک به تعطیلات کریسمس کاهش پیدا میکرد و از طرف دیگر، هرچقدر به زمانهای آرامتر و دیگر تعطیلات نزدیک میشدیم، این نرخ بالا میرفت.
بنابراین میتوان اینطور نتیجه گرفت که محرکهایی که برای برخی از افراد در یکسری شرایط کارساز هستند، ممکن است برای افراد دیگر در شرایط مختلف، جوابگو نباشند.
متخصصان با استفاده از ترس و نگرانی مردم، سر آنها کلاه میگذارند
ناشناختهها اغلب ترسناک هستند. نگرانی و مضطرب بودن در معاملاتی که شما در آن اطلاعات و تجربه کمی دارید عادی است. افراد آگاه و متخصص، اغلب از همین ترس و نگرانی شما برای سود بیشتر خود استفاده میکنند. به عنوان مثال، مشاور املاکی که به شما میگوید این خانهی رؤیاهای توست و اگر آن را از دست بدهی دیگر چنین خانهای پیدا نخواهی کرد. یا مثلا کارگزار بورسی که از ارزش سهامش میگوید و به شما این باور را میدهد که اگر این سهام را نخرید، تا آخر عمر حسرت میخورید.
ترس، قدرت تصمیمگیری منطقی ما را مختل میکند و باعث میشود تصمیمهایی بگیریم که در حالت عادی آنها را انتخاب نمیکردیم. افراد حرفهای و متخصص نیز از همین ترس برای سوءاستفاده از شما بهره میبرند. تصور کنید یکی از عزیزانتان را از دست دادهاید و مشغول آمادهسازی مراسم خاکسپاری او هستید. دراینبین، نگران هستید که این مراسم به بهترین نحو ممکن انجام شود. همین اضطراب شما در بینقص بودن مراسم، به مسئول برگزاری مراسم این فرصت را میدهد که با ارائهی سرویسها و گزینههای گرانتر، پول بیشتری از شما بگیرد.
نکته: فریکونومیکس میگوید که بهترین حرکت ممکن در اینگونه شرایط، پیاده کردن استراتژیهایی است که برای شما فرصت میخرند تا بتوانید در آرامش و با فکر، انتخابهایتان را انجام دهید.
در نتیجهگیریها زوایای پنهان یک موضوع را لحاظ کنید
در پایان سال ۱۹۸۹ در ایالات متحده آمریکا، میزان جرم و جنایت سر به فلک کشیده بود. جرائم خشونتآمیز نسبت به ۱۵ سال گذشته ۸۰ درصد افزایش یافته بودند و کارشناسان پیشبینی میکردند که وضعیت بدتر خواهد شد. بنابراین زمانی که آمار جرم و جنایت به طور ناگهانی در اوایل دهه ۱۹۹۰ کاهش یافت، همه غافلگیر شدند.
مجددا همان کارشناسان برای توضیح این علت عجله کردند. دلایل پیشنهادی شامل بهبود اقتصاد، کنترل شدیدتر اسلحه، افزایش تعداد پلیس و افزایش رسیدگی به زندانها بود. با وجود محتمل بودن دلایل گفتهشده، مشخص شد که همه آنها تأثیر بسیار کوچکی در افت میزان جرم و جنایت داشتند و دلیل اصلی آن چیزی بود که حتی میان دیگر احتمالات نیز بیان نشده بود: سقط جنین.
دو علتی که جوانان، تحت تأثیر آنها به سمت خلاف کشیده میشدند، اول بزرگ شدن تک والدی و دوم بزرگ شدن در فقر بود. پس با قانونی اعلام شدن سقط جنین در سال 1973 در آمریکا، زنان امکان سقط جنین پیدا کردند و این امر تعداد مجرمان احتمالی که در سال ۱۹۸۹ یا بعد از آن به سن ۱۶ سالگی میرسیدند را کاهش داد و در پایین آوردن میزان جرم و جنایت کمک چشمگیری کرد.
درسی که در اینجا و کتاب فریکونومیکس وجود دارد این است که باید مراقب علتهای بسیار آشکار و واضح باشید، چون میتوانند بسیار فریبنده باشند. هنگام بررسی علت پدیدهها، ما اغلب تنها به سراغ موارد واضح میرویم و به آنهایی که جنبه نهان دارند بیتوجه هستیم.