همه چیز درباره اقتصاد بازار و اقتصاد دستوری
اقتصاد بازار و اقتصاد دستوری میتوانند به عنوان مکانیسمهای اقتصادی متضاد در نظر گرفته شوند. تفاوت اصلی این دو نوع اقتصاد در این است که چه کسی کنترل عوامل تولید را در دست دارد و چگونه قیمتها تعیین میشوند. اقتصادهای مبتنی بر بازار از مالکیت خصوصی به عنوان وسیلهای برای تولید با مبادلات یا قراردادهای داوطلبانه استفاده میکنند و قیمتها بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشوند. اما در اقتصادهای دستوری، دولتها مالک عوامل تولید هستند و قیمتها و برنامههای تولید را تعیین میکنند. در این مطلب از رده به بررسی مفاهیم مربوط به اقتصاد بازار و اقتصاد دستوری خواهیم پرداخت.
اقتصاد مبتنی بر بازار چیست؟
فعالیت در اقتصاد مبتنی بر بازار توسط یک مرجع مرکزی سازماندهی نمیشود، بلکه توسط عرضه و تقاضای کالاها و خدمات تعیین میشود. ترجیحات مصرف کنندگان و کمبود منابع تعیین میکنند کدام کالاها تولید شوند و به چه مقدار. آدام اسمیت، در کتاب خود به نام «ثروت ملل»، فعالیت بازار را به «دست نامرئی» تشبیه میکند که منابع را در بین افراد جامعه توزیع میکند.
در اقتصاد مبتنی بر بازار، قیمتها به عنوان سیگنالهایی برای تولیدکنندگان و مصرفکنندگان عمل میکنند و دولتها نقش کمرنگی در جهتدهی فعالیتهای اقتصادی از طریق مالیات و مقررات دارند. این نوع اقتصادها ارتباط نزدیکی با سیستم سرمایهداری دارند؛ این یعنی افراد و شرکتها مالکیت منابع را در اختیار دارند و بدون مداخله دولت با یکدیگر تجارت میکنند.
مصرفکنندگان عموما به منافع شخصی خود توجه میکنند و اقتصادهای مبتنی بر بازار تضمین نمیکنند که همه افراد به کالاها، خدمات و فرصتها دسترسی داشته باشند. کارل مارکس، اقتصاددان آلمانی، ادعا کرده بود که اقتصادهای مبتنی بر بازار به طور ذاتی نابرابر و ناعادلانه هستند چون ثروت و قدرت همواره در اختیار صاحبان سرمایه خواهد بود.
اقتصاد دستوری به چه معناست؟
اقتصاد دستوری توسط یک دولت متمرکز (دولت مالک اکثر کسبوکارهاست) که در آن مقامات دولتی عوامل تولید را هدایت میکنند، سازماندهی میشود. در این نوع سیستم اقتصادی، به طور ذاتی آزادی فردی محدود میشود و عموما اقتصاد کلان و ملاحظات سیاسی تخصیص منابع را تعیین میکنند.
به بیان دیگر، مقامات دولتی تعیین میکنند که کی، کجا و چقدر تولید شود. به دلیل این که بازار و عرضه و تقاضا قیمتها را تعیین نمیکنند، قیمتها توسط دولت تعیین میشوند. لودویگ فون میزس، اقتصاددان اتریشی، ادعا کرده بود که اقتصادهای دستوری غیرقابل قبول و محکوم به شکست هستند چون بدون رقابت و مالکیت خصوصی، قیمتهای منطقی نمیتوانند شکل بگیرند.
نکته: اقتصاد کره شمالی مثالی از یک اقتصاد دستوری است.
اقتصادهای دستوری این ایده را دنبال میکنند که فرصتهای دسترسی برابر را برای تمام اعضای جامعه فراهم کنند. اگرچه بیشتر اقتصادهای جهانی به عنوان یک سیستم اقتصادی ترکیبی عمل میکنند که ویژگیهای یک اقتصاد دستوری و یک سیستم بازار آزاد را داراست. به عنوان مثال، کوبا کشوری بود که بر مبنای اقتصاد دستوری اداره میشد. اما این کشور در چند سال اخیر اصلاحات بازار مهمی انجام داده است. به عنوان نمونه، در سال 2021 بسیاری از کسبوکارها در کشور کوبا خصوصیسازی شدند و دیگر تحت اختیار دولت فعالیت نمیکنند.
مزایای اقتصاد دستوری
برخی از مزایای اقتصاد دستوری عبارتند از:
کاهش نابرابری
از آنجایی که دولت در یک اقتصاد دستوری کنترل ابزار تولید را در دست دارد، تعیین میکند که چه کسی کجا کار کند و چه میزان حقوق دریافت کند. این ساختار قدرت به طور قاطع با یک اقتصاد مبتنی بر بازار که در آن شرکتهای خصوصی کنترل ابزار تولید را در اختیار دارند و کارگران را بر اساس نیازهای تجاری استخدام میکنند و به آنها حقوقی که توسط نیروهای نامرئی بازار تعیین میشود، پرداخت میکنند، تفاوت دارد.
در یک اقتصاد بازار آزاد، قانون عرضه و تقاضا میگوید که کارگرانی که مهارتهای منحصر به فردی دارند، بابت خدمات خود باید حقوق بالاتری دریافت کنند. در صورتی که به افراد با مهارتهای اندک باید حقوق کمتری پرداخت شود.
نفع جمعی در مقابل اولویت سود
در اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد، کسب سود به عنوان محرکی برای کسبوکارها عمل میکند. این مسئله در اقتصاد دستوری نقشی ندارد. بنابراین، دولتهایی که بر مبنای اقتصاد دستوری عمل میکنند، میتوانند محصولات و خدمات را به گونهای طراحی کنند که به منافع عمومی بدون در نظر گرفتن سود و زیان کمک کنند. به عنوان مثال، دولت کوبا، پوشش درمانی یکپارچه و رایگان را به شهروندان خود ارائه میداد.
چرا باید به جای پسانداز کردن، سرمایهگذاری کنیم؟
معایب اقتصاد دستوری
برخی از معایب اقتصاد دستوری عبارتند از:
نبود رقابت، مانع نوآوری میشود
نبود رقابت در اقتصادهای دستوری، مانع از نوآوری شده و باعث میشود قیمتها در سطح بهینهای برای مصرفکنندگان قرار نگیرند. نمیتوان این موضوع را انکار کرد که سود، یک عامل تحریککننده است و موجب خلق نوآوری میشود. به همین دلیل، بسیاری از پیشرفتها در پزشکی و فناوری از کشورهایی با اقتصادهای مبتنی بر بازار آزاد (ایالات متحده و ژاپن) به وجود آمده است.
ناکارآمدی
زمانی که دولت به عنوان یک واحد یکپارچه عمل کرده و هر جنبهای از اقتصاد یک کشور را کنترل کند، کارایی نیز به خطر میافتد. ذات رقابت، شرکتهای خصوصی در یک اقتصاد بازار آزاد را مجبور میکند تا مراحل قانونی را به حداقل برسانند و هزینههای عملیاتی و اداری را کاهش دهند. تولید در اقتصادهای دستوری، ناکارآمد است. چون دولت هیچ فشاری را از سمت رقبا یا مصرفکنندگانی که به قیمتها حساس هستند متحمل نمیشود. همچنین این احتمال وجود دارد که دولت به کندی به نیازها یا سلیقههای متغیر مصرفکنندگان پاسخ دهد یا حتی به طور کامل نسبت به آنها بیتفاوت باشد. به همین خاطر، در اقتصادهایی که رقابتی نیستند و دولت کنترل همه چیز را در دست دارد، هزینههای عملیاتی، اداری و تولید بسیار بالاست.