معرفی کتاب اقتصاد روایی؛ داستانها چطور اتفاقات بزرگ اقتصادی را میسازند؟
آیا تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چرا گاهی اوقات بازارهای مالی به شیوههای عجیب و غریبی رفتار میکنند به طوری که هیچ منطقی نمیتواند آنها را توجیه کند؟ اگر از آدمهای باتجربه بپرسید، احتمالا به شما میگویند که همه چیز به آمار و ارقام مربوط میشود و اگر درک درستی از این موارد داشته باشید، میتوانید رفتارهای عجیب و غریب بازارهای مالی را هم درک کنید. اما آیا واقعا اینطور است؟ اصلا اقتصاد روایی چیست؟
موضوع این است که آن آدمهایی که کلیت اقتصاد را هدایت میکنند (مصرفکنندگان، بازرگانان، سیاستمداران و اقتصاددانان) بسیار پیچیده هستند و آمار و ارقام نمیتوانند آن پیچیدگیها را توصیف کنند. هر کدام از این آدمها، احساسات، باورها، تعصبات و سیستمهای اعتقادی مخصوص به خود را دارند. به بیان سادهتر، هر کدام از این آدمها داستانها و روایتهای مخصوص به خود را دارند. داستانها و روایتهایی که رفتار آنها را تغییر میدهند و این تغییر رفتار هم در نهایت روی رفتار پول اثر میگذارد.
زمانی که این روایتها دهان به دهان میچرخند، میتوانند تاثیر مثبت یا منفی بر روی اقتصاد داشته باشند. نوع تاثیر این داستانها و روایتها روی اقتصاد متفاوت است. اما آن چیزی که اهمیت دارد این است که شما هرگز نمیتوانید تاثیر این روایتها را در تحلیلهای اقتصادی ببینید. چون آمار و ارقام نمیتوانند آنها را توصیف کنند. در این مطلب از رده درباره اقتصاد روایی صحبت میکنیم.
روایتهای جمعی رفتار اقتصادی را تغییر میدهند
اقتصاددانان همیشه اقتصاد را با استفاده از آمار و ارقام توضیح میدهند و به ندرت سعی میکنند که با اشاره به ترسها، امیدها یا تعصبات مردم آن را توضیح بدهند. آنها معمولا داستانها و روایتهای پیچیده انسانی که برای درک رویدادهای اقتصادی به اندازه آمار و ارقام، مهم و حیاتی هستند را کنار میگذارند و اصلا به آن اشارهای نمیکنند. اینجاست که اقتصاد روایی وارد میشود تا آن چیزهایی که اقتصاددانان به آن اشاره نمیکنند را برایتان توضیح دهد. اما معنی امروزی کلمه روایت چیست؟
روایت به چیزی گفته میشود که نه آغازی دارد و نه پایانی. یک روایت به معنای مدرن، میتواند یک داستان یا یک باور جمعی را توصیف کند که بین گروهی از افراد مشترک است. به عنوان مثال، سقوط بازار سهام آمریکا در سال 1929 را در نظر بگیرید. قبل از این که این سقوط بزرگ رخ دهد، داستانها و روایتهای مختلفی وجود داشت که میگفتند بسیاری از افراد تمام داراییشان را در بازارهای مالی گذاشتند، سهام خریدند و به ثروت عجیبی رسیدند. این روایتها باعث شده بود که مردم بیشتری در بورس سرمایهگذاری بد انجام بدهند که این موضوع در نهایت باعث سقوط بزرگ ۱۹۲۹ شد.
برای این که بتوانید تحولات بزرگ را درک کنید، باید روایتها و داستانهایی که دهان به دهان میچرخند را نیز در نظر بگیرید؛ اما معمولا این کار را انجام نمیدهید. اکثر افراد از حقایق این روایتها بیخبرند و به راحتی درگیر جریانات میشوند و اصلا نمیدانند که اقتصاد به غیر از آمار و ارقام، یک بعد روانی هم دارد.
معرفی و چکیده کتاب کمبود (فقر احمق میکند)
ظهور بیت کوین، قدرت روایتها در تحولات اقتصادی را نشان میدهد
در سال ۲۰۰۸ یک فرد ناشناس با نام مستعار ساتوشی ناکاموتو مقالهای را در وبسایتی منتشر کرد و از ظهور یک نوع پول جدید خبر داد. از آن زمان تا به امروز، داستانها و روایتهای هیجانانگیزی در مورد بیت کوین و ساتوشی ناکاموتو شکل گرفته است. هویت واقعی ناکاموتو هنوز معلوم نیست اما بیت کوین به یک پدیده عجیب تبدیل شده که واقعا تحولاتی را در زندگی ما ایجاد کرده است.
پشت بیت کوین یک نظریه ریاضی پیچیده و مهم وجود دارد؛ اما کمتر کسی به این نظریه ریاضی و زیرساخت فنی دقیق و پیچیدهای که اساس ارزهای دیجیتال هستند، توجه میکند. این هیجانها و داستانهای مختلفی که پشت رمزارزها وجود دارد، باعث شده که مردم به آنها علاقه نشان بدهند. میگویید اینطور نیست؟
همین حالا به سراغ معاملهگران بیت کوین بروید و از آنها درباره درخت مرکل یا امضای دیجیتال مبتنی بر منحنی بیضوی سوال بپرسید. به احتمال زیاد به شما خیره میشوند و هیج جوابی نمیدهند، چون اصلا اطلاعی از این موارد ندارند. این در حالی است که این اصول ریاضی و کامپیوتری، زیربنای ارزهای دیجیتال هستند.
در واقع آن چیزی که سرمایهگذاران بیت کوین را به وجد میآورد، روایتها و داستانهایی است که پشت این رمزارز وجود دارد. آنها باور دارند که بیت کوین نماد آینده است و اگر در این بازار نوپا سرمایهگذاری کنند، در آینده سهمی خواهند داشت. ماجرای بیت کوین، نویدبخش یک دنیای جدید است و به نظر میرسد که اگر این داستانها و روایتها وجود نداشتند، بیت کوین نمیتوانست تا این اندازه محبوب شود. این رمزارز قدرت روایت در تحولات اقتصادی را به بهترین شکل ممکن نشان میدهد.
زمانی که روایتهای اقتصادی باورپذیرتر میشوند
زمانی که حادثه ۱۱ سپتامبر رخ داد، اقصاد آمریکا درگیر یک رکود بزرگ بود. وقتی که برجهای تجارت جهانی تخریب شدند و ساختمان پنتاگون هم به شدت آسیب دید، اقتصاددانان اعلام کردند که این اتفاقات باعث میشوند که اعتماد به اقتصاد بیشتر از بین برود. حق با آنها بود و همه شاخصها و آمار و ارقام مشکلات بیشتری را پیشبینی میکردند؛ اما با همه اینها، 3 ماه بعد رکود اقتصادی از بین رفت!
یکی از اتفاقهای مهمی که در آن زمان رخ داد، سخنرانی بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا بود. او به مردم گفته بود: «شما به این ترس غلبه میکنید. نیازی نیست که نگران باشید، شما باید کسبوکار خود را از سر بگیرید، دوباره سوار هواپیما شوید و از جاذبههای این کشور بزرگ لذت ببرید. شما میتوانید به دیزنیلند فلوریدا بروید و تفریحات خودتان را انجام دهید، کشور امن است و ما ملتی قوی هستیم».
جرج بوش در سخنرانی خودش به موارد جزئی مانند دیزنیلند اشاره کرد. او با یک روایت ساده و پر از جزئیات، به مردم القا کرد که میتوانند بر ترسشان غلبه کنند. مردم آمریکا نیز تحت تاثیر سخنرانی جرج بوش، کسبوکار خود را ادامه دادند و به آتش رکود اقتصادی دامن نزدند. اینطور بود که از شر رکود خلاص شدند.
تاثیر اقتصادی روایتها ممکن است در طول زمان تغییر کند
روایتهای جمعی که در مورد تحولات اقتصادی وجود دارند، در طول زمان تغییر میکنند و این درک ما از آنها را تغییر میدهد. زمانی که جنگ جهانی اول شروع شد، سرمایهگذارها به شکلی غیرمنطقی وحشت کردند. مثلا سرمایهگذارهای اروپایی مقادیر زیادی طلا را به خارج از آمریکا منتقل کردند و این در حالی بود که آمریکا هنوز وارد جنگ نشده بود. این عمل سرمایهگذارها باعث شد که بازار سهام به شدت سقوط کند.
با وجود این خاطره، زمانی که جنگ جهانی دوم شروع شد، شاخص بورسی S&P حدود 9.6 درصد رشد کرد. چرا؟ چون خاطره جنگ جهانی اول در ذهن مردم تغییر کرده بود. بسیاری از مردم باور کرده بودند آنهایی که در طول جنگ سرمایهگذاری میکنند، ثروتمندتر خواهند شد. به همین دلیل بین سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۳۹ یک روایت کاملا تغییر یافته از جنگ جهانی اول باعث شد که مردم به شکل متفاوتی عمل کنند.