چرا درباره پول اشتباه فکر میکنیم و چطور عاقلانهتر خرج کنیم؟
آیا استفاده از کلمه تخفیف ویژه یا بازی با کلمات فریبنده معادل آن، واقعی است؟ چطور از مسیر «درست خرج کردن» دور نشویم و عاقلانه خرج کنیم؟
پول چیزی است که نه میتوانیم بدون آن زندگی کنیم و نه بلد هستیم چطور آن را در حسابمان نگه داریم. اگر شما هم همین مشکل را دارید، نگران نباشید. این فقط مشکل شما نیست و اکثر افراد در عاقلانه خرج کردن و پسانداز کردن برای آینده، افتضاح هستند! البته این مسئله دلایل زیادی دارد.
اگر معمولا درباره پول تصمیمهای غیرمنطقی میگیرید، باید بدانید که این نابخردیها طبیعی هستند و نباید زیاد به خودتان خرده بگیرید. ما بیشتر از این که تحت تاثیر عقل سلیم باشیم، تحت تاثیر احساساتمان هستیم؛ اما این به آن معنی نیست که ما در درک و رفع ضعفهایمان ناتوان هستیم. در این مطلب از رده به این سوال پاسخ میدهیم که چرا درباره پول اشتباه فکر میکنیم و چطور میتوانیم عاقلانه خرج کنیم.
چرا عاقلانه خرج نمیکنیم؟
پول یک مفهوم انتزاعی است. با این یک تکه کاغذ امروز میتوانید چیزی بخرید که ممکن است فردا نتوانید. هر چند که ممکن است ارزش این تکه کاغذ به مرور زمان بالا و پایین برود، اما تقریبا هر چیزی که در زندگی روزمره لازم دارید، باید برایش پول داشته باشید.
با این که هر کسی میداند پول مهم است، اما علم ما به این حقیقت باعث نمیشود که هر روز برای خرج کردن، تصمیمات اشتباه نگیریم. سوال اینجاست که چرا اینطور است؟ مشکل کجاست؟
یکی از دلایل این است که وقتی هوس میکنیم چیزی بخریم، کمتر پیش میآید که لحظهای دست نگه داریم و فکر کنیم که این پول را برای چه چیز دیگری میتوانستیم خرج کنیم. در علم اقتصاد، به تمام آن چیزهایی که میتوانستیم با آن پول بخریم را هزینه فرصت میگویند. فکر نکردن به این جایگزینها یکی از بزرگترین اشتباهات مالی ماست.
دلیل دیگر برای خرج کردنهای غیرمنطقی، اتکای بیش از حد به نشانههای ارزشی یک محصول است. اگر میتوانستیم کاملا با منطقمان پیش برویم، ارزش یک کالا را از طریق هزینه فرصت تعیین میکردیم؛ یعنی با مقایسه ارزش یک خرید در برابر خرید دیگر. اما ما معمولا در یک مسیر کمترمنطقی که متکی بر نشانههای ارزشی است، قدم برمیداریم و به نشانههایی توجه میکنیم که به ما میگویند «فلان چیز تخفیف خورده» یا «عرضه محدود دارد و زود تمام میشود»! در حالی که اغلب این نشانهها گمراهکننده هستند. این یعنی شرکتها دائما از روشهای گولزننده استفاده میکنند تا درک شما را از مفهوم ارزش منحرف کنند و پولتان را از چنگتان دربیاورند.
بررسی یک مثال واقعی
در سال ۲۰۱۲ رویه معمول در فروشگاههای JCPenney این بود که قیمت کالاها را نسبت به قیمت معمول بالاتر میبردند و بعد از طریق کوپن، تخفیف و حراج، قیمتها را کاهش میدادند تا حدی که به قیمت واقعی خردهفروشی برسد. نتیجه این بود که مشتریها از تخفیف و حراج به عنوان نشانههای ارزشی استفاده میکردند و بر این باور بودند که در خریدشان بسیار سود بردهاند.
در همان سال، ران جانسون (Ron Johnson) مدیر عامل شرکت شد. جانسون به این روش فریبنده علاقه نداشت و تصمیم گرفت که کالاها عادلانه و منصفانه قیمتگذاری شوند. او از شر همه تخفیفها و حراجهای غیرواقعی خلاص شد و قیمتها را به همان قیمت معمول خردهفروشی پایین آورد. اما مشتریها از این وضعیت راضی نبودند و فقط بعد از یک سال که از تغییرات گذشت، شرکت 985 میلیون دلار ضرر کرد و جانسون اخراج شد.
برای مشتریها، حراج و تخفیف نشانههای ارزشی مهمی بودند که به آنها این احساس را میداد که از خریدشان سود بردهاند؛ حتی اگر در واقعیت اینطور نبود. آنها بدون این نشانهها فکر میکردند که خرید خوبی نداشتهاند. این موضوع نشان داد که افراد برای گرفتن هر تصمیمی، به این نشانهها تکیه میکنند.
باید درک خود را از مفهوم ارزش تغییر دهید
اگر به شما بگویند باید با ۲۰ درصد کمتر از حقوق فعلیتان زندگی کنید چه حسی به شما دست میدهد؟ اگر بگویند باید با ۸۰ درصد حقوق فعلیتان زندگی کنید چه؟ این دو گزینه چه فرقی با هم دارند؟ هیچی.
با این حال یک تحقیق در سال 1988 نشان داد که مردم از این ایده که دوران بازنشستگیشان را با ۲۰ درصد کمتر از درآمد فعلیشان بگذرانند خیلی بیشتر ناراحت میشوند تا این که قرار باشد با ۸۰ درصد درآمد فعلی زندگی کنند.
صنعت رستورانداری خیلی خوب این موضوع را فهمیده که چطور کلمات میتوانند غذاها و نوشیدنیها را باارزشتر و قیمتیتر جلوه بدهند. اگر به منوی رستورانها نگاهی بیندازید، قطعا با عباراتی مانند «سنتی»، «مخصوص سرآشپز»، «ممتاز»، «ویژه» و موارد دیگر روبرو خواهید شد. واقعیت این است که صاحب رستوران برای این که بتواند پول بیشتری از شما بگیرد، این عبارات را به انتهای هر غذا اضافه میکند. مثلا آیا یک رستورانی که صرفا نان را خودش میپزد، باید به خودش لقب «سنتی» بدهد؟ قطعا خیر. این موارد نباید باعث شوند که شما فکر کنید آن نان ارزش بیشتری دارد. باید درک خود از مفهوم ارزش را به طور کلی تغییر دهید.
برای مقابله با وسوسه خرج کردن چه کار کنیم؟
غیرمنطقی بودن درباره پول، کاملا طبیعی است. برای همین است که همه افراد مشتاق پیدا کردن راههای هوشمندانهای برای مدیریت بودجهشان هستند؛ اما اگر خودکنترلی نداشته باشید، چارهای ندارید جز این که تصمیمات اشتباه بگیرید. حالا این سوال پیش میآید که چطور خودکنترلی داشته باشیم؟
یکی از بهترین راهها این است که از نظر عاطفی، خودتان را به آینده وصل کنید. اما این جمله یعنی چه؟
حتما خودتان میدانید که اگر امشب جلوی تلویزیون ننشینید و فست فود نخورید، قطعا وضعیتتان در آینده بهتر خواهد بود. اما آینده از بس برایتان دور به نظر میرسد، درنهایت تسلیم وسوسههایتان میشوید و هم وقتتان را تلف میکنید و هم به سلامتتان ضربه میزنید. پس باید چه کار کرد؟
برای مقاومت در برابر این وسوسهها، یک قدم جلوتر بروید و با مکالمه با خودِ آیندهتان، با او یک ارتباط عاطفی بسازید. آیندهتان را متصور شوید که به لطف تصمیمات و سرمایهگذاریهای امروزتان، در سلامت کامل از دوران بازنشستگی خودش لذت میبرد.
علاوهبر این، فکر کردن به تاریخهای ثابت هم به خودکنترلی کمک میکند. مثلا اگر تاریخ دقیق بازنشستگیتان را تعیین کنید، احتمال بیشتری دارد که برای پسانداز کردن پول تلاش کنید. پس به جای این که به خوتان بگویید «این پول ۳۰ سال دیگر به کار من میآید»، یک تاریخ موعود مثل «10 بهمن 1432» را تعیین کرده و به آن فکر کنید.