از کجا بفهمیم که یک سهم بیش از حد ارزشگذاری شده است؟
سرمایهگذارانی که به خرید و فروش سهام مشغول هستند باید یک دیدگاه سرمایهگذاری کلی برای کمک به تصمیمگیریهای خود داشته باشند. یکی از رویکردهایی که توسط برخی از بهترین سرمایهگذاران تاریخ از جمله وارن بافت استفاده میشود، تمرکز بر ارزش ذاتی یک شرکت است. زمانی که یک سهم به میزان قابل توجهی کمتر از ارزش ذاتی خود به فروش میرسد، فرصت سرمایهگذاری خوبی را فراهم میکند و زمانی که بیشتر از ارزش ذاتی خود به فروش میرسد، آن سهم باید فروخته شود و یا باید از خرید آن اجتناب کرد. اما چگونه میتوان تشخیص داد که یک سهم بیش از حد یا کمتر ارزشگذاری شده است؟ خوشبختانه، برخی نسبتها و علائم ساده وجود دارند که میتوانند در تعیین ارزان یا گران بودن یک سهم مفید باشند. البته لازم به ذکر است که هیچ معیار کاملی وجود ندارد و هرگونه استفاده از این نسبتها یا علائم برای تعیین ارزش تجاری باید همراه با تجزیه و تحلیل کامل از تجارت و صنعت شرکت در نظر گرفته شود. برخی از این معیارها عبارتند از:
1.افزایش مضارب ارزشگذاری
یکی از سریعترین راهها برای اندازهگیری ارزش شرکت، بررسی نسبتهایی است که قیمت سهام را با معیاری از عملکرد آن، مانند سود به ازای هر سهم مقایسه میکند. با مشاهده این نسبتها و مقایسه آنها با شرکتهای دیگر در همان صنعت و همچنین کل بازار، میتوانید تا حدودی متوجه شوید که چگونه شرکت ارزشگذاری شده است. اگر مضرب ارزشگذاری بالاتر از رقبای اصلی است، ممکن است به دلیل ارزشگذاری بیش از حد سهام باشد. برخی از محبوبترین نسبتهای ارزشگذاری به شرح زیر هستند:
نسبت قیمت به درآمد (P/E)
نسبت قیمت به درآمد (P/E) یکی از پرکاربردترین نسبتها در تحلیل سرمایهگذاری است. این نسبت، قیمت سهام یک شرکت را با درآمد به ازای هر سهم آن مقایسه میکند و راهی برای سرمایهگذاران است تا بدانند نسبت به قیمتی که برای سهام میپردازند، چقدر درآمد کسب میکنند. به طور کلی، بهتر است برای نسبت P/E پایین خرج کنید تا نسبت بالا، اما استثناهای زیادی برای این قاعده وجود دارد. نسبت P/E را میتوان راهی برای اندازهگیری دیدگاه بازار نسبت به رشد درآمد آتی یک شرکت و اعتمادی که به حقیقت پیوستن این رشد هست در نظر گرفت. به طوری که اگر نسبت P/E بسیار بالا باشد، این ممکن است نشاندهنده ارزشگذاری بیش از حد سهم باشد.
نسبت قیمت به فروش (P/S)
نسبت قیمت به فروش (P/S) یک نسبت ساده است که با تقسیم ارزش بازار یک شرکت بر درآمد آن در ۱۲ ماه گذشته محاسبه میشود. این نسبت میتواند برای شرکتهایی مفید باشد که به دلیل عوامل یکباره درآمد کم یا منفی دارند یا تازهکار هستند و سرمایهگذاری زیادی در کسب و کار انجام میدهند. به یاد داشته باشید که هدف نهایی سرمایهگذار سود کردن است نه فروش. بنابراین، مراقب شرکتهایی باشید که ادعا میکنند سهامشان بر اساس نسبت قیمت به فروش عالی است اما ثابت نکردهاند که میتوانند درآمد واقعی داشته باشند. صنعت نرمافزار حوزهای است که در آن نسبت P/S ممکن است در تحلیل ارزشگذاری مفید باشد. شرکتهای نرمافزاری میتوانند بسیار سودآور باشند، اما اغلب سرمایههای زیادی را در شروع کسب و کار سرمایهگذاری میکنند که باعث میشود صورتحسابشان درآمد منفی یا زیان را نشان دهد. با استفاده از نسبت P/S، علیرغم گزارش زیان شرکتها، میتوانید متوجه میزان ارزشگذاری آن شوید. قبل از خرید سهام در یک شرکت بدون درآمد، ببینید آنها چه برنامهای برای گزارش سود در آینده دارند. شرکتی که هرگز سودی ایجاد نخواهد کرد، معمولاً برای صاحبانش ارزش زیادی ندارد.
نسبت قیمت به دارایی (P/B)
نسبت قیمت به دارایی (P/B) یکی از شاخصهای مالی است که در تحلیل سهمها و شرکتها استفاده میشود. این نسبت، نسبت قیمت فعلی سهم یا بازار به ارزش دارایی هر سهم را نشان میدهد. به بیان دیگر، این نسبت نشان میدهد که چند برابر دارایی خالص شرکت در قیمت سهم است و معمولاً با استفاده از ارزش دفتری داراییهای شرکت محاسبه میشود. اگر نسبت قیمت به دارایی بالا باشد، این نشانگر میزان افزایش قیمت سهم نسبت به ارزش داراییهای شرکت است و ممکن است نشان دهنده ارزشگذاری بیش از حد سهم باشد.
نسبت رشد قیمت به درآمد (PEG)
نسبت رشد قیمت به درآمد (PEG) یکی از روشهای مورد استفاده در تحلیل سهام است که برای ارزیابی رابطه بین رشد سود و قیمت سهام استفاده میشود. با استفاده از نسبت رشد قیمت به درآمد، میتوان رابطه بین قیمت سهم و رشد سود را ارزیابی کرد. اگر مقدار نسبت PEG کمتر از 1 باشد، به معنای این است که قیمت سهم نسبت به رشد سود آن منطقی و مناسب است. اما اگر مقدار نسبت PEG بیشتر از 1 باشد، این نشان میدهد که سهم احتمالاً بیش از حد ارزشگذاری شده است.
نسبت ارزش کل شرکت به سود عملیاتی قبل از کسر کارمزد و مالیات (EV/EBIT)
نسبت ارزش کل شرکت (EV) به سود شرکت پیش از کسر کارمزد و مالیات (EBIT) بسیار به نسبت P/E شبیه است، اما در محاسبه فقط از قیمت و درآمد به ازای هر سهم استفاده نمیشود. EV حساب بدهی است که شرکت ممکن است برای تأمین مالی استفاده کند و EBIT سود را پیش از کسر کارمزد و مالیات محاسبه میکند. EV را میتوان با اضافه کردن بدهی بابهره شرکت و نقدینگی به ارزش بازار محاسبه کرد. در مرحله بعد، با استفاده از EBIT میتوانید سود عملیاتی واقعی یک کسب و کار را با سایر شرکتهایی که ممکن است نرخهای مالیات یا سطوح بدهی متفاوتی داشته باشند، به راحتی مقایسه کنید. ببینید نسبت EV/EBIT با سایر شرکتها در همان صنعت چگونه است. اگر تفاوتهایی بین شرکتها وجود دارد، علتش را جویا شوید. آیا آینده مشابهی در انتظار آنهاست؟ اگر چشماندازها در سراسر صنعت مشابه باشد، احتمالاً نباید اختلاف زیادی بین مضرب ارزشگذاری وجود داشته باشد.
2.فروش خودیهای شرکت
راه دیگر برای تشخیص این که آیا یک شرکت ممکن است بیش از حد ارزشگذاری شده باشد، توجه به کاری است که خودیهای شرکت با سهام خود انجام میدهند. کارمندان و مدیران معمولاً کسب و کار خود را بهتر از هر کس دیگری میشناسند. اگر آنها در حال فروش سهام خود هستند، این میتواند نشانهای باشد که فکر میکنند شرکت در آینده موفقیت بیشتری کسب نخواهد کرد.
اما استثناهایی وجود دارد. خودیها ممکن است به دلایلی که ربطی به نظر آنها در مورد ارزشگذاری شرکت ندارد، اقدام به فروش کنند. برخی از این دلایل ممکن است متعادلسازی مجدد پورتفولیو یا نیاز به پول برای خرید خانه یا ماشین باشد. ببینید مدیر عامل، مدیر مالی یا مؤسس شرکت چه میفروشند. سهامی که این افراد میفروشند احتمالاً اطلاعات بیشتری به شما نسبت به سایر اعضای شرکت خواهد داد. از سوی دیگر، خرید داخلی احتمالاً نشان میدهد که آنها متوجه ارزش سهام شدهاند. در حالی که فروش ممکن است به دلایل زیادی انجام شود، مدیران معمولاً به یک دلیل خرید میکنند و این که آنها فکر میکنند خرید آن سهام فرصت سرمایهگذاری خوبی است.
3.تغییر چرخه اقتصاد
تغییر چرخه اقتصاد میتواند تأثیر بسیار زیادی بر ارزشگذاری سهمها داشته باشد. در دوران رکود اقتصادی که رشد اقتصادی کم شده و نرخ بیکاری افزایش مییابد، شرکتهای بسیاری با مشکلات مالی و عملکرد ضعیف مواجه میشوند. در این شرایط، قیمت سهام شرکتها ممکن است به دلیل نگرانیهای سرمایهگذاران و کاهش تقاضا برای سهام، به طور غیرمنطقی کاهش یابد و پایینتر از ارزششان، ارزشگذاری شوند. از طرف دیگر، در دوران رونق اقتصادی که رشد اقتصادی و سوددهی شرکتها افزایش مییابد، سرمایهگذاران به سهام شرکتها علاقه بیشتری نشان میدهند. در این شرایط، تقاضا برای سهام افزایش مییابد و قیمت سهام به طور غیرمنطقی رشد میکند. این موضوع ممکن است منجر به ارزشگذاری بیش از اندازه یک سهم شود.