بزرگترین حباب های اقتصادی در طول تاریخ
حباب مالی زمانی رخ میدهد که یک دارایی یا دسته سرمایهگذاری خاص بیش از حد ارزشگذاری شود و سپس ناگهان افت کند. معمولاً پس از افت، ارزش آن به حد معقولتری میرسد اما این امر باعث نمیشود که سرمایهگذاران آرامش خاطر بیشتری داشته باشند. ما این الگو را بارها و بارها در طول تاریخ با داراییهای مختلف در کشورهای مختلف دیدهایم. حتماً در آینده دوباره اتفاق خواهد افتاد. به همین دلیل مهم است بدانید حبابها چگونه ایجاد میشوند و چه واکنشی باید نسبت به یک حباب در حال رشد نشان دهید. در این مطلب از رده به بررسی بزرگترین حبابهای اقتصادی در طول تاریخ میپردازیم.
حباب لالههای هلندی
جنون گل لاله در دهه ۱۶۳۰ رخ داد و یکی از اولین حبابهای اقتصادی شناخته شده است. در طی چند سال، قیمت لالهها به شدت افزایش یافت چون تقاضا برای گلها، به ویژه انواع خالدار و راه راه، بیشتر شد. در اوج قیمت، ارزش یک گل لاله کمیاب معادل با ارزش یک عمارت در آمستردام بود. حباب با افزایش تقاضا از سوی اشراف ثروتمند هلندی آغاز شد و سریعاً سراسر هلند و اروپا را فرا گرفت. با افزایش قیمتها، بسیاری از صنایع هلندی توجه خود را به گل لاله و سودهای عظیم حاصل از رشد و فروش پیاز و گل معطوف کردند. معاملهگران از بخشهای مختلف جامعه شروع به فعالیت و کسب سود کردند. البته که گلها را میتوان در اغلب نقاط جهان پرورش داد. همه میدانیم که آنها در نهایت پژمرده شده و میمیرند. هیچ گل یا پیاز گلی نباید به اندازه یک خانه ارزش داشته باشد. به این ترتیب ناچاراً قیمتها پایین آمد و مردمی که درگیر آن بودند بسیار زیان دیدند.
حباب شرکت دریای جنوبی
برخیها حباب دریای جنوبی را اولین رکود بازار مالی جهانی و شاید اولین طرح پانزی میدانند. در اوایل دهه ۱۷۰۰، موفقیتهای کمپانی هند شرقی و سایر شرکتهای متمرکز در کارائیب منجر به تأسیس شرکت دریای جنوبی شد. هنگامی که دولت مجوز تجارت قانونی و انحصاری برای تجارت برده و سایر سرمایهگذاریها را به شرکت اعطا کرد، قیمت سهام این شرکت به طرز چشمگیری افزایش یافت. با وجود چالشها و اختلافات با اسپانیا، پادشاه جورج شخصاً در این شرکت سرمایهگذاری کرد. این امر باعث افزایش تقاضا و افزایش ارزش کل بازار سهام بریتانیا شد. در این مورد هم، طولی نکشید که قیمت به شدت افت کرد و در نیمه دوم ۱۷۲۰ ارزش آن به صفر رسید. در طول حباب شرکت دریای جنوبی، صدها شرکت با هدف کلاهبرداری و سوار شدن بر موج احساسات ایجاد شده در بازار سهام تشکیل شدند. این نوع روش کلاهبرداری و سوءاستفاده از رونق بازار، بارها و بارها در طول تاریخ تکرار شده است.
حباب راهآهن بریتانیا
جنون راهآهن یک حباب بازار بورس در بریتانیا در دهه ۱۸۴۰ بود. در این حباب بورس، سهام شرکتهای راهآهن رشد کرد و صدها شرکت ریلی جدید با هدف ایجاد راهآهن ۹۵۰۰ مایلی تأسیس شدند. نرخ بهره پایین بود و این شرکتها به بازارهای مالی عمومی برای جمعآوری سرمایه لازم جهت توسعه روی آوردند. طبقه ثروتمند و متوسط پول خود را از طریق یکی از اولین بازارهای سهام مدرن به سهام ریلی سرازیر کردند. نبود مقررات کافی در اقتصاد بریتانیا به این معنا بود که راهی برای جلوگیری از افراط در سرمایهگذاری وجود نداشت. در واقع سفتهبازی سهام راهآهن که با افزایش سریع ارزش مواجه شد و جنون سوداگرانه را برانگیخت، عامل اصلی حباب بود. در نهایت بسیاری از شرکتهای راهآهن سرمایه خود را از دست دادند و نتوانستند به اهداف مورد انتظارشان دست پیدا کنند. قیمت سهام با نوسان روبرو شد و افزایش نرخ بهره به سقوط بازار کمک کرد. با اینکه خطوط ریلی در نهایت به بخش جداییناپذیر از شبکه راهآهن ملی تبدیل شد اما به عنوان یک اشتباه اقتصادی پرهزینه و دردناک شناخته شد.
حباب بازار سهام در دهه ۱۹۲۰
در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۹، یکی از طولانیترین دورههای رونق بازار سهام در ایالات متحده به پایان رسید. شاخص پیشرو بازار سهام در دهه ۱۹۲۰ حدود ۶ برابر افزایش یافت که منجر به رویداد «پنجشنبه سیاه» شد. در آن روز سرنوشتساز، ارزش بازار سهام ۱۱ درصد افت پیدا کرد. مجموع خسارات پنجشنبه و جمعه به بیش از ۲۰ درصد رسید که نشاندهنده آغاز یک دوره طولانی از رکود بود. هنگامی که بازار در ژوئیه ۱۹۳۲ به پایینترین حد خود رسید، میانگین صنعتی داوجونز (DJIA) حدود ۹۰ درصد از ارزش خود را از دست داد. حدود ۲۵ سال طول کشید تا وضعیت بهبود پیدا کند. علاقهمندان به تاریخ میدانند که این دوره مصادف با رکود بزرگ بود، یک رکود اقتصادی طولانی که از سال ۱۹۲۹ تا ۱۹۴۱ ادامه داشت. برخی از تقصیرات به گردن فدرال رزرو تازه تأسیس شده افتاد. علاوه بر زیانهای بزرگ بازار سهام، نرخ بیکاری در آمریکا از 3.2 درصد به ۲۵ درصد افزایش یافت. هزاران بانک در بحبوحه رکود صنعت ورشکست شدند. اتفاقات جمعه سیاه و رکود بزرگ منجر به تأسیس کمیسیون بورس و اوراق بهادار (SEC) و اجرای طرح جدید رئیس جمهور فرانکلین روزولت شد که یکی از بزرگترین پروژههای اشتغال و سرمایهگذاری زیرساختی ایالات متحده در تاریخ است.
حباب املاک ژاپن
از سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۱، املاک و مستغلات ژاپن شهرت خود را به عنوان یکی از گرانترین بازارهای املاک و مستغلات در جهان به دست آورد. در حالی که بازار سهام به اوج خود رسید، قیمت املاک و مستغلات به سطوح نجومی دست پیدا کرد. قیمت زمین در ژاپن تا ۵۰۰۰ درصد افزایش یافت. در اوج، ارزش املاک توکیو 139 هزار دلار به ازای هر فوت مربع بود، یعنی ۳۵۰ برابر قیمت املاک در منهتن (گرانترین بازار)!
طبق ارزش ۱۳۹ هزار دلاری به ازای هر فوت مربع، قیمت کاخ امپراتوری توکیو بیش از مجموع کل بازار املاک و مستغلات کالیفرنیا میشد. ارزش بازار املاک و مستغلات ژاپن چهار برابر ایالات متحده شد، علیرغم اینکه اندازه آن تقریباً معادل ۴% از بازار املاک ایالات متحده بود. در عرض سه سال، میانگین بازار سهام نیکی (Nikkei) بیش از یک دوم کاهش یافت. حدود ده سال طول کشید تا وضعیت بهبود پیدا کند. در ژاپن از این دهه به عنوان دهه «از دست رفته» برای اقتصاد کشور یاد میشود.
حباب دات کام
حباب دات کام یک حباب بازار سهام در اواخر دهه ۱۹۹۰ بود که بر سهام اینترنت، مخابرات و فناوری متمرکز بود. پس از حدود پنج سال، شاخص نزدک کامپوزیت ۵۸۲ درصد رشد و سپس در مدت کوتاهی ۷۵ درصد سقوط کرد. افزایش تعداد شرکتها و بیش از حد ارزشگذاری شدن صنعت مخابرات مشابه اتفاقاتی بود که در دوران حباب راهآهن بریتانیا رخ داد. انتظارات بالا برای سودآوریهای کلان باعث ساخت بیش از حد شبکههای اینترنتی شد. استفاده از com. در نام تجاری موجب جذب پول هنگفت از سرمایهگذاران حرفهای و خرد میشد. زمانی که سرمایهگذاران متوجه شدند راهاندازی یک فروشگاه آنلاین لزوماً تضمینکننده یک منبع درآمد ثابت نیست، شرکتهای زیادی با مشکل روبرو شدند. Pets.com و Worldcom و Global Crossing ورشکست شدند. با وجود خطراتی که حباب فناوری به همراه داشت، نمیتوان برخی فرصتهای مثبت و سودآوری را که به لطف آن ایجاد شدند نادیده گرفت. برندهای مشهوری مانند آمازون، گوگل، پی پال و eBay به دلیل داشتن مدلهای تجاری پایدار، موفقیتهایی کسب کردند. این امر ثابت کرد که شرکتها با مدیریت درست میتوانند از فروپاشی حباب جان سالم به در ببرند و به موفقیتهای بزرگتری دست پیدا کنند.
حباب مسکن ایالات متحده
در اوایل دهه ۲۰۰۰، گرفتن وام مسکن آسان بود. از آنجایی که قیمت مسکن به طور پیوسته افزایش مییافت، حتی وامگیرندگان درجه دو میتوانستند به راحتی واجد شرایط وامهای با مبلغ بالا باشند. بسیاری از آنها پس از امضا کردن قراردادها نمیدانستند وام مسکنشان که با پرداخت هزینه کم به صورت ماهانه شروع شده قرار است بعداً به هزینههای ماهیانه بسیار بالاتری برسد. از آنجایی که قیمتها به سرعت بالا میرفتند، تأمین مالی مجدد با پرداخت نقدی آسان بود و صاحبان خانهها درگیر بدهیهایی شدند که توانایی پرداختشان را نداشتند. مایکل بری (Michael Burry) شهرتش را به خاطر پیشبینی طوفان مالی در این مورد کسب کرد، در حالی که بانکها، وامدهندگان مسکن و بسیاری از سرمایهگذاران سهام زودتر متوجه رکود اقتصادی پیش رو نشدند. در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸، قیمت مسکن همزمان با سقوط بزرگ بازار سهام کاهش یافت. فروپاشی مسکن بخشی از همان رویدادی بود که بعداً به رکود بزرگ معروف شد و منجر به ورشکستگی تقریباً ۵۰۰ بانک در طول شش سال گردید.