روشهای بررسی شرکتهای بورسی
نکتههای مهم شناسایی سهام ارزشمند | بورس به زبان ساده
بهطور کلی ۲ روش اصلی برای تحلیل و بررسی شرکت های بورسی وجود دارد: تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی. ممکن است در نگاه اول اینطور به نظر برسد که این دو روش تحلیلی هیچ ربطی به هم ندارند و حتی در تقابل با یکدیگرند. اما تحلیلگرهای باسابقه میدانند که برای موفقیت در سرمایهگذاری باید به همه روشهای تحلیل مسلط بود و روشهای تحلیلی مختلف مانند جعبهابزاری هستند که از هر کدام باید به جای خودش استفاده کرد.
دلیل اهمیت بررسی شرکت های بورسی
شاید این موضوع برای بیشتر افراد واضح و بدیهی باشد. اما بیایید از این زاویه به مسئله نگاه کنیم: خرید سهام هر کدام از شرکتهای بورسی حکم شریک شدن در آن شرکت و سرمایهگذاری روی فعالیتهای اقتصادیاش را دارد. وقتی میخواهیم پولمان را به شخص دیگری بسپاریم که با آن کار کند، باید به آن شخص اعتماد داشته باشیم و بدانیم که میتواند با پولمان کار کند و بازدهی واقعی داشته باشد.
بررسی شرکتهای بورسی هم دقیقا به همین دلیل اهمیت دارد؛ باید بدانیم شرکتی که میخواهیم سهامش را بخریم مدیریت مناسبی دارد و میتواند با فعالیتهای اقتصادیاش بازدهی مناسبی خلق کند. هیچ آدم عاقلی پولش را دست کسی نمیدهد که میداند فعالیت اقتصادی درستی ندارد و درآمدهایش کفاف هزینههای فعالیتش را نمیدهد. پس هنگام سرمایهگذاری در بورس هم باید شرکت مورد نظرمان را بررسی کنیم و ببینیم آیا فعالیت اقتصادیاش سودآور است یا نه.
بهترین روشهای بررسی شرکت های بورسی و انتخاب سهام ارزشمند
ارزشیابی سهام کار سادهای نیست و ممکن است با خطا و حتی اعمال سلیقه همراه باشد. اما بهطور کلی ۳ رویکرد برای ارزشیابی سهام یک شرکت وجود دارد:
- رویکرد مبتنی بر تنزیل جریانات نقدی آتی (ببنیم شرکت در سالهای آینده چقدر سود خالص دارد و ارزش روز این سودها را حساب کنیم)
- رویکرد مبتنی بر داراییها و محاسبه خالص ارزش داراییها یا NAV (ببینیم شرکت چه داراییهایی دارد و ارزش هر کدام از این داراییها چقدر است)
- رویکرد مبتنی بر مقایسه شرکتهای مشابه (ببینیم شرکتهای مشابه با چه قیمتی معامله میشوند و از طریق چنین مقایسهای روی شرکت مورد نظرمان هم قیمت بگذاریم)
در این مطلب نمیتوانیم به تفکیک سراغ هر کدام از این روشهای ارزشگذاری برویم، ولی باید بگوییم که همه اینها در حوزه تحلیل بنیادی قرار میگیرند و اگر تحلیل بنیادی و ارزشگذاری سهام با دقت مناسب همراه باشد، در اکثر موارد میتواند جلوی ضرر و زیان سرمایهگذار را بگیرد و در بلندمدت با سودآوری همراه باشد.
تحلیل بنیادی چیست؟
بهطور کلی تحلیل بنیادی بررسی وضعیت مالی و مدیریتی شرکتهای بورسی است. برای بررسی بنیادی یک شرکت باید بتوانیم از صورتهای مالی آن شرکت سر دربیاوریم. صورتهای مالی یک شرکت در واقع اطلاعات مالی آن شرکت را نشانمان میدهد. اطلاعاتی از قبیل مبلغ فروش، هزینههای فروش، سود ناخالص، میزان بدهیها، مقدار پولی که وارد شرکت شده و غیره و غیره.
برای اینکه بتوانیم این صورتهای مالی را بخوانیم و با اصطلاحات خاص آن آشنا شویم، باید سراغ کتابهای حسابداری عمومی برویم. البته لازم نیست متخصص حسابداری شویم، بلکه کافی است در ابتدا یک آشنایی کلی با صورتهای مالی و اصطلاحات آن به دست بیاوریم.
تحلیل بنیادی به اینجا ختم نمیشود و یک تحلیلگر بنیادی میتواند به مرور دانش خودش را گسترش بدهد و ببیند عوامل مختلفی از قبیل وضعیت اقتصاد کلان، اقتصاد جهانی و حتی وضعیت سیاسی چه تاثیرات مهمی میتواند روی عملکرد شرکتها داشته باشد.
بررسی نسبت P/E
یکی از مهمترین هدفهای تحلیل بنیادی هم این است که ببیند سود خالص یک شرکت در طول یک سال مالی چقدر است. اگر مجموع سود خالص یک سال مالی شرکت را به تعداد سهام آن شرکت تقسیم کنیم، عددی به دست میآید که به آن «سود به ازای هر سهم» یا «EPS» (مخفف Earnings Eer Share) میگویند. به بیان ساده این عدد مشخص میکند که شرکت در سال مالی مورد بحث، به ازای هر سهم چقدر سود ساخته است.
تحلیل بنیادی بررسی وضعیت مالی و مدیریتی شرکتهای بورسی است. برای بررسی بنیادی یک شرکت باید بتوانیم از صورتهای مالی آن شرکت سر دربیاوریم. صورتهای مالی یک شرکت در واقع اطلاعات مالی آن شرکت را نشانمان میدهد
نسبت P/E یا «قیمت به سود» از تقسیم قیمت روز سهام شرکت (Price) به همین EPS به دست میآید. پس نسبت P/E یا «قیمت به سود» برابر است با قیمت روز سهام شرکت تقسیم بر سود هر سهم شرکت. مثلا شرکت فولاد مبارکه طی ۱۲ ماه گذشته موفق شده است به ازای هر سهم ۷۱۵ ریال سود بسازد. قیمت روز هر سهم این شرکت هم ۱۷۶۱۰ ریال است. پس نسبت P/E برای شرکت فولاد مبارکه از تقسیم ۱۷۶۱۰ به ۷۱۵ به دست میآید که تقریبا میشود ۲۴.۶.
دقت کنید که نسبت P/E که به این شیوه به دست میآید، گذشتهنگر است. یعنی سودسازی شرکت فولاد مبارکه در ۱۲ ماه گذشته را در نظر میگیرد. تحلیلگران بنیادی سعی میکنند سود شرکت در سال مالی جاری و سالهای آینده را به دست بیاورند و اگر مثلا به این نتیجه برسند که EPS تحلیلی شرکت فولاد مبارکه برای سال مالی ۱۳۹۹ چیزی در حدود ۱۲۰۰ ریال است، آن وقت P/E تحلیلی شرکت فولاد مبارکه میشود ۱۷۶۱۰ تقسیم بر ۱۲۰۰ که تقریبا میشود ۱۴.۶.
نسبت P/E به ما چه میگوید؟
مفهوم نسبت P/E در ظاهر ساده است، ولی تفسیر آن کار پیچیدهای است و باید دقت کرد و از ریزهکاریهای آن را غافل نشد. میشود یک مطلب کامل درباره این نسبت و ریزهکاریهای آن نوشت، ولی در اینجا میخواهیم یک آشنایی اولیه با این نسبت به دست بیاوریم.
بهطور کلی نسبت P/E یک شرکت به ما میگوید که برای به دست آوردن یک واحد از سود این شرکت چه مبلغی باید بپردازیم. مثلا P/E یک شرکت حولوحوش ۱۵ باشد، باید به ازای هر یک تومان از سود این شرکت ۱۵ تومان هزینه کنیم. نسبت P/E را میشود به جز شرکتهای بورسی، برای سرمایهگذاریهای دیگر هم استفاده کرد. مثلا میشود این نسبت را برای سپردهگذاری در بانک هم حساب کرد که اهمیت خاص خودش را دارد و نشان میدهد P/E یک سرمایهگذاری بدون ریسک چقدر باید باشد.
بیایید ببینیم P/E یک سپرده بانکی با سود سالانه ۲۰ درصد چقدر است. فرض کنید یک میلیون تومان در بانک گذاشتهاید و قرار است طی یک سال ۲۰ درصد یا ۲۰۰ هزار تومان سود بگیرید. در این مثال، برای به دست آوردن ۲۰۰ هزار تومان سود، یک میلیون تومان پرداختهاید. پس نسبت P/E را میشود از تقسیم عدد یک میلیون به عدد ۲۰۰ هزار به دست آورد که میشود ۵. یعنی سپردهگذاری در بانک مانند این است که برای کسب هر یک تومان سود، باید ۵ تومان سپردهگذاری کنید.
نسبت P/E چه فایدهای دارد؟
به زبان خیلی ساده، نسبت P/E میتواند به ما بگوید سرمایهگذاری روی سهام شرکت عاقلانه است یا نه. اگر نسبت P/E بالا باشد، یعنی به ازای هر یک تومان از سود شرکت باید پول بیشتری بپردازیم. بنابراین وقتی این نسبت بالاست، ممکن است سرمایهگذاران کمتری رغبت خریدن سهم را داشته باشند.
برعکس، اگر نسبت P/E پایین باشد، سرمایهگذاری در سهام شرکت جذابتر میشود. مثلا وقتی نسبت P/E در سپردهگذاری در بانک معادل ۵ واحد باشد، سهمی که P/E زیر پنج داشته باشد میتواند گزینه بسیار جذابی برای سرمایهگذاری به حساب بیاید.
نکته: معامله بر اساس تحلیل بنیادی گاهی نیاز به صبر و حوصله فراوان دارد. ممکن است تحلیلگر بنیادی در بررسی شرکت های بورسی سهمی را که به نظرش ارزنده است بخرد ولی فعالان دیگر بازار تا مدتها به این سهم توجهی نشان ندهند و قیمت سهم تغییری نکند. تحلیل بنیادی میتواند به ما بگوید سهم ارزنده است یا نه، ولی تضمینی نمیدهد که حتما قیمت سهم افزایش خواهد یافت.
بقیه نوشتههای «رده» درباره بورس را اینجا بخوانید
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال هم مانند تحلیل بنیادی گسترده و پر از جزئیات است. ولی اگر بخواهیم خیلی ساده بگوییم تحلیل تکنیکال در بررسی شرکتهای بورسی چیست، میتوانیم اشاره کنیم که در تحلیل تکنیکال به رفتار قیمت سهام (یا هر دارایی دیگر) توجه میکنیم و تلاش میکنیم از روی تغییرات قیمت در گذشته، جهت حرکت قیمت در آینده را تخمین بزنیم.
خیلی از ما ممکن است بدون اینکه متوجه باشیم، در زندگی روزمره از اصول تحلیل تکنیکال استفاده کنیم. مثلا ممکن است پیش خودمان حساب کنیم که قیمت مسکن طی ۴۰ سال گذشته هر سال بهطور متوسط مثلا ۳۰ درصد رشد کرده و تخمین بزنیم طی سال آینده هم این روند ادامه خواهد داشت و ۳۰ درصد دیگر به بهای مسکن اضافه خواهد شد. (این عدد صرفا یک مثال بود!)
در تحلیل تکنیکال، اطلاعات مربوط به قیمت بهصورت نمودار نمایش داده میشود و تحلیلگر با استفاده از تکنیکها و ابزارهای مختلف تلاش میکند روند حرکت قیمت در آینده را تخمین بزند.
تحلیل تکنیکال چه فایدهای دارد؟
بعضی از صاحبنظران این روش تحلیلی معتقدند قیمت همه چیز را نشان میدهد (و در نتیجه لازم نیست دنبال اخبار باشیم یا اینکه سراغ تحلیل بنیادی برویم). این دسته از تحلیلگران فقط روی نمودار قیمت سهام یا داراییهای دیگر تمرکز میکنند و بر همین اساس خریدوفروششان را انجام میدهند. این تحلیلگران برای اینکه خودشان را در برابر اشتباهاتشان بیمه کنند، از ابزاری به نام حد ضرر استفاده میکنند.
اگر بخواهیم خیلی ساده بگوییم تحلیل تکنیکال در بررسی شرکتهای بورسی چیست، میتوانیم اشاره کنیم که در تحلیل تکنیکال به رفتار قیمت سهام (یا هر دارایی دیگر) توجه میکنیم و تلاش میکنیم از روی تغییرات قیمت در گذشته، جهت حرکت قیمت در آینده را تخمین بزنیم
حد ضرر در بررسی شرکت های بورسی یعنی چه؟
مفهوم حد ضرر این است که معاملهگر پیش خودش حساب میکند که مثلا اگر قیمت سهامش ۲۰ درصد کاهش پیدا کرد، سهم را میفروشد و دیگر منتظر نمیماند که روند قیمت سهم تغییر کند. به همین دلیل در معاملهگری با استفاده از تحلیل تکنیکال، قیمت مناسب برای خرید مهم است؛ تحلیلگر تکنیکال هر سهمی را به هر قیمتی نمیخرد، بلکه تلاش میکند در قیمتی خریدش را انجام بدهد که به اصطلاح کف قیمتی باشد و احتمال بسیار کمی بدهد که قیمت سهم از آن محدوده پایینتر بیاید.
تحلیلگران دیگری هم هستند که از تحلیل تکنیکال در کنار تحلیل بنیادی و شیوههای ارزشگذاری سهام استفاده میکنند. این تحلیلگران بعد از اینکه به کمک تحلیل بنیادی به این نتیجه میرسند که شرکت از لحاظ بنیادی ارزشمند است و میشود با خیال راحت روی آن سرمایهگذاری کرد، در مرحله بعدی سراغ تحلیل تکنیکال میروند و سعی میکنند قیمت و زمان مناسب برای خرید آن سهم را پیدا کنند. ممکن است سهمی از نظر بنیادی بسیار ارزشمند باشد، ولی تا مدتها در جا بزند و قیمتش تغییری نکند. در این حالت تحلیل تکنیکال میتواند به کمکمان بیاید. در این حالت، تحلیلگر تلاش میکند با استفاده از تحلیل تکنیکال تخمین بزند که آیا زمان رشد قیمت سهم فرا رسیده است یا نه.
نکته: تحلیل تکنیکال بررسی شرکت های بورسی همیشه بر مبنای تخمین و احتمال است، نه قطعیت. تحلیلگر تکنیکال همیشه قیمت آینده سهم را حدس میزند و اگر ببیند حدسی که زده درست از آب درنیامده و قیمت سهم روند نزولی پیدا کرده، در اولین فرصت اقدام به فروش و خارج از شدن از معامله میکند.